کودکانه


 

 

گرگي در لباس ميش
 
روزي روزگاري يك گرگ بدجنس براي پيدا كردن غذا دچار مشكل شد. چون گله اي كه  براي چرا به آن كوه و چمنزار مي آمد يك چوپان
 

 
              دلسوز و يك سگ دقيق داشت. آنها مواظب هر اتفاقي در گله بودند.
گرگ گرفتار شده بود و نمي دانست چكار بكند تا اينكه يك روز اتفاق عجيبي افتاد. او يك پوست گوسفند را پيدا كرد. گرگ آنرا برداشت و بسرعت فرار كرد.

 

 

 



ادامه مطلب...


نوشته شدهدو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, توسط حسین-غزل
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.